English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6393 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To go to great expenses . U خرج زیادی را متحمل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
sufferer U متحمل
sufferers U متحمل
sustainer U متحمل
sustained U متحمل شدن
obtrudes U متحمل شدن بر
pass through U متحمل شدن
obtruded U متحمل شدن بر
obtrude U متحمل شدن بر
defrays U متحمل شدن
tolerant U شخص متحمل
bolsterup U متحمل شده
obtruding U متحمل شدن بر
tolerantly U شخص متحمل
defraying U متحمل شدن
defrayed U متحمل شدن
defray U متحمل شدن
stick out U متحمل شدن
sustains U متحمل شدن
sustain U متحمل شدن
undergone U متحمل چیزی شدن
undergoes U متحمل چیزی شدن
undergo U متحمل چیزی شدن
put-up U متحمل شدن برگزیدن
put up U متحمل شدن برگزیدن
undergoing U متحمل چیزی شدن
to sustain a loss U متحمل خسارت شدن
probable error U خطای متحمل [ریاضی]
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
bearing support U تکیه گاه متحمل بار
incurring U متحمل شدن وارد امدن
incur U متحمل شدن وارد امدن
incurs U متحمل شدن وارد امدن
incurred U متحمل شدن وارد امدن
To incur some heavy expenses. U مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
working lead U بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
landing wires U سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
nimiety U زیادی
numerousness U زیادی
greatness U زیادی
profoundness U زیادی
profuseness U زیادی
redundance U زیادی
supervacaneous U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
enormousness U زیادی
muchness U زیادی
unduly U زیادی
immenseness U زیادی
infiniteness U زیادی
excessiveness U زیادی
excrescent U زیادی
excrescential U زیادی
extremeness U زیادی
frequentness U زیادی
immoderacy U زیادی
heaviness U زیادی
inordinacy U زیادی
intenseness U زیادی
profoundly U زیادی
greatly U به زیادی
undue U زیادی
immensity U زیادی
abundance U زیادی
surplus U زیادی
surpluses U زیادی
superfluity U زیادی
overly U زیادی
hugeness U زیادی
superfluous U زیادی
extras U زیادی
extra- U زیادی
extra U زیادی
excess U زیادی
intensity U زیادی
excesses U زیادی
wealth U زیادی
fuzz ball U گوشت زیادی
for long U مدت زیادی
extensiveness U کثرت زیادی
exorbitance U زیادی افراط
hyperacidity U زیادی اسید
overweight U وزن زیادی
overblance U زیادتی زیادی
distichiasis U مژگان زیادی
gaudery U پیرایههای زیادی
over production U محصول زیادی
interleaf U برگ زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
to a degree U تادرجه زیادی
increscent U زیادی توسعه
riffraff U زیادی توده
clog U زیادی پرکردن
outgrowth U گوشت زیادی
largely U تا درجه زیادی
clogs U زیادی پرکردن
clogged U زیادی پرکردن
excesses U مقدار زیادی از چیزی
it was a U مبلغ زیادی بود
intensity of gravity U شدت با زیادی جاذبه
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
extra U موضوعی که زیادی است
redun dantly U بطور زائدیا زیادی
long a go U مدت زیادی پیش
excess U مقدار زیادی از چیزی
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
oversale U پیش فروش زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
odd come short U زیادی باقی مانده
growths U گوشت زیادی تومور
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
so U خیلی باین زیادی
many of them U عده زیادی از انها
long ago U مدت زیادی پیش
extra- U موضوعی که زیادی است
extras U موضوعی که زیادی است
growth U گوشت زیادی تومور
quite a number of people U عده زیادی از مردم
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
exairesis U برش اندام زیادی
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
ring bone U استخوان زیادی در بخولق اسب
quickly U بدون مصرف زمان زیادی
much sugar was left U قند زیادی باقی ماند
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
it takes much room U فضای زیادی را اشغال میکند
lose one's shirt <idiom> U پول زیادی را از دست دادن
it makes a t. difference U تفاوت خیلی زیادی نمیکند
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
compact U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
compacts U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
hyperacid U حاوی مقدار زیادی اسید
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
Suffering many privations . U محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacted U چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
polyposis U دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
To stint . To be cheese - paring . U گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
I cant see much difference in them. U فرق زیادی بین آنها نمی بینم
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
big fill U افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Tourists have stayed away in droves this summer. U این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
slow moving U کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting U انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
1big bad wolf
1شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com